روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

خب سلام

این روزا اصلا وقت نداشتم که بیام بنویسم واقعا سرم کلیی شلوغ پلوغ بود

شنبه بود کلیییی هم خنمون شلوغ پلوغ بود مامانم داشت خیاطی میکرد وسیله هاش هم پخش و پلا و خرید کرده بود آشپزخونه شلوغ اصلا یه وضع بدی عمه ی مامانم زنگ زد گفت دارن از تهران میان بعله ما هم عین جتتت البته من و مامانم نادیا که هیچی خخ

من که نمیدونم چه جوری اتاقمو تمیز کردم اینقدر یعنی ریخت و پاش بود خخخخ

بعدش دیگه اومدن دیگه همه چی خوبه دوسشون دارم ولی بچه های دختر عمه ی مامانم خدایی شیطونن حالا شیطون عیب نداره یه جورین انگار آزار دارن 

رفته بودیم تهران برداشته بود کنترل مونوپاد بده رو انداخته بودتو یه بوته ی بزرگ یعنی مردیم تا پیداش کردیم دلم میخواست خفه اش کنم ولی نمیدونمم چرا خیلی دوسشم دارم 

بهش گفتم پارسا یه بوس بده با چنان شدتی اومد طرفم دماغش محکم خورد به گونه ام هم دماغ خودش ترکید هم گونه ی بنده باد کرد گفتم اقا نخاستم بوستم نخواستم

دوشنبه شبش من و زهرا و فاطمه رفتیم کنسرت مازیار فلاحی،همینجوری جوگیری رفتیم بابا من که بعضی از آهنگاشو تا حالا نشنیده بودم خخ ولی خوببود خوش گزشت اما مندیگه اومدم خونه از پا درد نفله شدماینقدر پاهام دد میکردنمیتونستم بخوام اینقدرم چرت و پرت گفته بودما یعنی عکسامونم که همه داغون پاغون 

سه شنبه مهمونامون رفتن و مادربزرگم از شهسوار اومد بعد یک ماه استراحت رفتم کلاس ویلن واییی خیلی دلم تنگ شده بود اصلاااا کلاس قبلیم که تموم شد استادم نمیدونست من میخوام برم همینجوری یه دفعه رفتم تو کلاس با خنده گفتم سلام گفت عه تو کجا بودیی مدیر آموزشگاهمون گفت سورپرایز بود خخخ

رتبه ی 2 کنکور تجربی کیانا تدبیر هم هنرجوی استادم بود برگشته بهم میگه ببین نیکی بهونه نمیاری برای درس کیانا فقط 4 ماه آخر و نیومد بعله نابودم کرد خخخ

از جلسه ی آینده هم قراره که همراه با ویلن کمانچه هم کار کنم وای این نهایت خوشحالی منههه

پنج شنبه هم عروسی داشتیم هوراا خیلی خوش گذشت یعنی من خیلی راضی بودم از خودم خخخخ

ماماناینا رفتن یه ارایشگاه من تنهایی رفتم یه آرایشگاهدیگه پیش دوست خالم وای داشتم میرفتم مامانم میگفت نیکی خودتو عجایب الخلقه درست نکنس بیای خخ

اول آرایشم کرد از جام که بلند شدم اصلا خوشم نیومد گفت یه کم وایسا آرایش بشینه رو صورتت و موهات ودرست کنم وقتی کارم تموم شد اومدم خونه عاشق خودم شدم عالی بودیعنی مامان دیدتم گفت وای اینو ببیننن موهامو ساده باز گزاشتم و فرق باز کردم

داشتم ب عمو کوچیکم میرقصیدم میگفت چه خوشگل شدی تو بعدش ک رفتم با عروس عکس بگیرم داشتم میومدم قیلم بردار خانومش دستو گرفت گفت ت این جمع از همه قشنگ تر شمایی وای من  میگی اصلا قش کردم خاله و زن عموم اینقدر اذیتم کردنننن منم هی مسخره بازی درمیاورد هی بهشون پشت میکردم مینشستم میگفتن بیا عکس بگیریم نمیرفتم همه از خنده مردن 

بعدشم زن پسر خاله ی بابام اومد کمرم و گرفت گفت چه لباس قشنگی ای من دوباره اصلا  دیگه رو ابرا خخخ 

حالا مامانم به فامیلای خودش هی میگه عکس نیکی و دیدین چه قشنگ شده بود خخ

شب اومدم خونه کلی به ارایشگرم پیام دادم و تشکر کردمواقعا کارش عالیه

عروسی ماها اکثرا قاطی :دی تنها جایی که فکر میکنم تالارا عروسی قاطی میزارن بگیرن شمال کشور باشه معمولا از بعد شام قاطی میکنن ولی این عروسی از اول قاطی بود خخ خانواده ی بابای من نوبرن خخ

حالا خالم میگفت من نمیام معذبم بیامم نمیرقصم از اول تا اخر وسط بودیم خخخ با زن عموم و عمه ام مامانم و عموهام و پسرعموم و پسر عمه ام شوهرعمه ام پسر خاله های بابام زناشون دختر خاله هاش برادر عروس که دیگه خل شده بود بچه ام از شادی 

قبل عروسی عموم میگفت حالا دو ساعت عروسی ده روز پشت سر گویی خخ

موقع برگشت تو ماشین عموم میگفت فلانی اینطوری بساری اونطوری بعد میگفت بگین دیگه دارم براتون زمینه سازی میکنم اینقدر خندیدیم

عموم اینا همون شبش رفتن و مادربزرگمم رفت خونه ی عمه ام فردا ناهار اینجان ها ها ها

آخر این ماه هم یا تنهایی یا با خالم قراره بریم شهسوار بمونیم عروسی داریم دوباره ها هاها لباس ندارم خخخ

دیروزم با دختر دایی مامانم و شهورش رفتیم چالوس البته مقصد چالوس بود اما هی وسط راه موندیم رامسر و متل قو و اینا دیر شد به چالوس نرسیدیم قشنگ خخخ

ولی من عاشق شوهر دختر دایی مامانمم هم سن بابام ها ولی اینقدر انرژی داره حسابیییی خوش میگذره 

اینم من در رامسر:

  • نیکی خانم

یه لیوان شربت درست کردم یعنی تو تابستون من چپ میرم راست میام شربت میخورم خخ تو دستم رو مبل نشسته بودم عین آدم اصلا رو مبل نمیتونم بشینم همیشه یه پامو جمع میکنم تو خونه هم اگه باشم پاهامو جمع میکنم تو شکمم داشتم میرفتم بشینم رو مبل پاهام خورد به لوازم خیاطی مامانم،مامانم گفت اونا رو جمع کن لبامو جمع کردم گفتم نوموخوام مامانم گفت عه میگم جمعشوم کن بشکنن میشکنمتا کفتم نوموخوام میگه چرا اونجوری میکنی میام میرنمتا خخخ

گفتم عه آقا بزار یه کم لوس باشم دیگه چرا من و یه کم لوس بار نیاوردی من دلم میخواد لوس باشم مامانمم در جواب گفت که متنفره از لوس بودن خخخ  بعله عقده ای شدممم رفتتتتت

چند روزی بود که پست نزاشته بودم جمعه ی گذشته اینقدر اعصابم خورد شده بوووودددد هی کارای مختلف میکردم حوصله ام سر نره نمیشد که یه دفعه زنگ زدن مادربزرگم اینا گفتن من و نادیا حاضر شیم بریم باهاشون بیرون رفتیم اطراف شهر پدربزرگم پیاده امون کرد منم همونجوریییی رفتممم خخ رفتم تو زمین برنج مردم ریحانه کفت بیا بیرون بابا مار داره منم همینجوری رفتم بعد خودشم اومد خخ عکس بارون شدیم

یک شنبه هم یه عروسی مزخرف دعوت بودیییممم اوفف واقعا بعضی چیزا تو عروسی دوست ندارم بعدا لیستشون میکنم خخخ

اصلا حوصله ی عروسی نداشتم که گند زدم تو کله ام موهام اصلا معلوم نبود چیه پشتش فر بود جلوش صاف خخخ اصلا به وضعییی

دوشنبه دوباره کلاسای استخر شروع شد رفتیم عمق زیاد مربیمون داشت با بچه ها کار میکرد منم رفتم از استخر بالا مربیمون گفت کجا؟با یه حالتی کفتم میخوام بپرم گفت عه بپرم چیه دختر بیا پایین ببینم وای خودم خنده ام گرفته بود بهناز میگه تو چه علاقه ای داری به آب و پریدن و شنا خخخ

بهدشم که سه شنبه تولد زهرا بود من از صبح رفتم و کلی خرابکاری کردیم رو ژله ها و رفتیم بخوابیم یه کم بعد از ظهر که من فقط زر زدم خخخ زهرا دستشو گزاشته بود رو دهنم میگفت فقط یه کم حرف نزن خواهش خخ اهرشم نزاشتم بخوابیم 

بعدشم که دیگه رفص و اینجور چیزا و کلی حالی حولی شدیم 

امروزم رفتم برای عروسی بعدی لباس خریدم وایی عاشقشم یعنی عروسکییی من از قبل انتخابش کرده بودم رفتیم تو مغازه به مامانم نشونش دادم و بعد هی مامانم لباسای مختلف نشون میداد من هی مخالفت میکردم مردا میگفت دخترتون از همون اول اونو انتخاب کرد خخخ

بعدشم رفتم آموزشگاه بعد یک ماه دوباره کلاس ویلن ثبت نام کردم آخییی دلم تنگ شده بود یک ماه استراحت آموزشگاه اینقدر شلوغ بود مدیر آموزشگاه به همه گفت یه لحظه وایسین من به کار دخترم برسم وای من و میگییی اصلا نیشم باززز بعد اسممو داشت مینوشت اول گفت نیکی چی بودی بعد کفت نمیخواد نمیخواد یه دونه نیکی که بیشتر نداریم وای من دوبارههه نیشم باززز خخخ

خلاصه میان دوباره با گزارشای جدید سعی دارم میکنم مثل قبل باشم سریع سریع و با جزئیات خخ

  • نیکی خانم

دانلود آهنگ جدید