من چرا نمیتونم اراده کنم هااا یکی بگه وای خیلی تو بعضی زمینه ها اراده ام کمه مخصوصا درس:دی
این رویایی که دارم تو سرم پرورش میدم خیلی قشنگه به همون اندازه هم رسیدن بهش سخته بعله
تهران که بودیم عمه ی مامانم برام نقشه کشیده بود،میگفت این اتاق و خالی میکنم برات تخت یه نفره میزارم و میز میای پیش خودم میمونی دیگه تنها نیستم مامانم سریع مخالفت کرد گفت نه میره خوابگاه عمه هم دعواش کرد گفت توحرف نزن من نمیزارم از این بابت خیالم خیلییی جمع شده
من اصلا آدم خوابگاه نیستم با نادیا نمیتونم تو یه اتاق بسازم حالا با چند نفر غریبه عمرا بعدشم من درس خوندنم شرایطیه خخخ باید سکوت باشه خودمم با صدای بلند بخونم تنها هم باشم
خدا کنه قبول شم،عروض و قافیه ،مکتب ادبی و نقد ادبی ،مبانی عرفان و تصوف ،مرصاد و ربا ،تاریخ بیهقی ،مرزبان نامه،ناصر خسرو
وا من میمرم برای اینا در صورتی که میدونم قراره دهنم باهاشون س*رو*ی*س شه،اونم دانشگاه دولتی اونم با اون استادا شفیعی کدکنی و غیره وای خدا من بی صبرانه منتظرم بی اندازه تلاش میکنم امیدوارم بتونم باید بتونم اگه نشد یه سال دیگه میمونم
ازکلاس پنجم تو فاز ادبیات بودم خواستن عقیده امو عوض کنن ولی نشد اصلا فازش از سرم نمیپره
پسر عموم هی دو دلم میکنه میگه بیا شیراز دانشکده اتون روبه روی حافظیه میشه کلاساتون و اونجا برگزار میکنن و بعد هی هم میترسونتم میگه سه تا از هم اتاقیام دانشجوی ادبیاتن یعنی میبینم که داره جون میکنن بیچاره ها خخخ
من همیشه چیزایی انتخاب میکنم که مثل چی توش میمونم خخ به خدا همین ویلن اد رفتم دست گزاشتم رو سخت ترین ساز دنیا
ویلن و گفتم سه ماه تابستون استراحت کنم سه هفته نشده دلم تنگ شده برای ساز و کلاس دوباره دارم میرم خخخ
خلاصه من درگیرم الا شدید با خودم
وای خدا چه جوری باید از این فضای مجازی و بیرون گردی ها و مهمونی ها و مهم تر از همه رقصیدنا دل بکنم خدا میدونه
اگه نتونم و نشه طاغت نمیارم افسرده میشم
چه پستی شد
از فاز درس و مکتب و دانشگاه بیایم بیرون دوستان
امروز دارم میرم مدل آرایش دختر عموی زهرا شم،من آدم نمیشم بابا خخ
بعدم برم برای عروسی لباس بخرم و اینا
+++اون موقع ها از هر آهنگ خوشم میومد زارتی میزاشتم رو وبلاگم الان نمیشه دیگه معرفی میکنم برید دان کنید گوش بدید آهنگایی که بنده گوش میدم تکه خخخ
گرم بخند_دنگ شو
- ۲ نظر
- ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۳