روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۹ ب.ظ

نبض14

خب سلام

این روزا اصلا وقت نداشتم که بیام بنویسم واقعا سرم کلیی شلوغ پلوغ بود

شنبه بود کلیییی هم خنمون شلوغ پلوغ بود مامانم داشت خیاطی میکرد وسیله هاش هم پخش و پلا و خرید کرده بود آشپزخونه شلوغ اصلا یه وضع بدی عمه ی مامانم زنگ زد گفت دارن از تهران میان بعله ما هم عین جتتت البته من و مامانم نادیا که هیچی خخ

من که نمیدونم چه جوری اتاقمو تمیز کردم اینقدر یعنی ریخت و پاش بود خخخخ

بعدش دیگه اومدن دیگه همه چی خوبه دوسشون دارم ولی بچه های دختر عمه ی مامانم خدایی شیطونن حالا شیطون عیب نداره یه جورین انگار آزار دارن 

رفته بودیم تهران برداشته بود کنترل مونوپاد بده رو انداخته بودتو یه بوته ی بزرگ یعنی مردیم تا پیداش کردیم دلم میخواست خفه اش کنم ولی نمیدونمم چرا خیلی دوسشم دارم 

بهش گفتم پارسا یه بوس بده با چنان شدتی اومد طرفم دماغش محکم خورد به گونه ام هم دماغ خودش ترکید هم گونه ی بنده باد کرد گفتم اقا نخاستم بوستم نخواستم

دوشنبه شبش من و زهرا و فاطمه رفتیم کنسرت مازیار فلاحی،همینجوری جوگیری رفتیم بابا من که بعضی از آهنگاشو تا حالا نشنیده بودم خخ ولی خوببود خوش گزشت اما مندیگه اومدم خونه از پا درد نفله شدماینقدر پاهام دد میکردنمیتونستم بخوام اینقدرم چرت و پرت گفته بودما یعنی عکسامونم که همه داغون پاغون 

سه شنبه مهمونامون رفتن و مادربزرگم از شهسوار اومد بعد یک ماه استراحت رفتم کلاس ویلن واییی خیلی دلم تنگ شده بود اصلاااا کلاس قبلیم که تموم شد استادم نمیدونست من میخوام برم همینجوری یه دفعه رفتم تو کلاس با خنده گفتم سلام گفت عه تو کجا بودیی مدیر آموزشگاهمون گفت سورپرایز بود خخخ

رتبه ی 2 کنکور تجربی کیانا تدبیر هم هنرجوی استادم بود برگشته بهم میگه ببین نیکی بهونه نمیاری برای درس کیانا فقط 4 ماه آخر و نیومد بعله نابودم کرد خخخ

از جلسه ی آینده هم قراره که همراه با ویلن کمانچه هم کار کنم وای این نهایت خوشحالی منههه

پنج شنبه هم عروسی داشتیم هوراا خیلی خوش گذشت یعنی من خیلی راضی بودم از خودم خخخخ

ماماناینا رفتن یه ارایشگاه من تنهایی رفتم یه آرایشگاهدیگه پیش دوست خالم وای داشتم میرفتم مامانم میگفت نیکی خودتو عجایب الخلقه درست نکنس بیای خخ

اول آرایشم کرد از جام که بلند شدم اصلا خوشم نیومد گفت یه کم وایسا آرایش بشینه رو صورتت و موهات ودرست کنم وقتی کارم تموم شد اومدم خونه عاشق خودم شدم عالی بودیعنی مامان دیدتم گفت وای اینو ببیننن موهامو ساده باز گزاشتم و فرق باز کردم

داشتم ب عمو کوچیکم میرقصیدم میگفت چه خوشگل شدی تو بعدش ک رفتم با عروس عکس بگیرم داشتم میومدم قیلم بردار خانومش دستو گرفت گفت ت این جمع از همه قشنگ تر شمایی وای من  میگی اصلا قش کردم خاله و زن عموم اینقدر اذیتم کردنننن منم هی مسخره بازی درمیاورد هی بهشون پشت میکردم مینشستم میگفتن بیا عکس بگیریم نمیرفتم همه از خنده مردن 

بعدشم زن پسر خاله ی بابام اومد کمرم و گرفت گفت چه لباس قشنگی ای من دوباره اصلا  دیگه رو ابرا خخخ 

حالا مامانم به فامیلای خودش هی میگه عکس نیکی و دیدین چه قشنگ شده بود خخ

شب اومدم خونه کلی به ارایشگرم پیام دادم و تشکر کردمواقعا کارش عالیه

عروسی ماها اکثرا قاطی :دی تنها جایی که فکر میکنم تالارا عروسی قاطی میزارن بگیرن شمال کشور باشه معمولا از بعد شام قاطی میکنن ولی این عروسی از اول قاطی بود خخ خانواده ی بابای من نوبرن خخ

حالا خالم میگفت من نمیام معذبم بیامم نمیرقصم از اول تا اخر وسط بودیم خخخ با زن عموم و عمه ام مامانم و عموهام و پسرعموم و پسر عمه ام شوهرعمه ام پسر خاله های بابام زناشون دختر خاله هاش برادر عروس که دیگه خل شده بود بچه ام از شادی 

قبل عروسی عموم میگفت حالا دو ساعت عروسی ده روز پشت سر گویی خخ

موقع برگشت تو ماشین عموم میگفت فلانی اینطوری بساری اونطوری بعد میگفت بگین دیگه دارم براتون زمینه سازی میکنم اینقدر خندیدیم

عموم اینا همون شبش رفتن و مادربزرگمم رفت خونه ی عمه ام فردا ناهار اینجان ها ها ها

آخر این ماه هم یا تنهایی یا با خالم قراره بریم شهسوار بمونیم عروسی داریم دوباره ها هاها لباس ندارم خخخ

دیروزم با دختر دایی مامانم و شهورش رفتیم چالوس البته مقصد چالوس بود اما هی وسط راه موندیم رامسر و متل قو و اینا دیر شد به چالوس نرسیدیم قشنگ خخخ

ولی من عاشق شوهر دختر دایی مامانمم هم سن بابام ها ولی اینقدر انرژی داره حسابیییی خوش میگذره 

اینم من در رامسر:

  • ۹۴/۰۵/۱۰
  • نیکی خانم

نظرات  (۵)

:)
پاسخ:
:-*
تازه قرار بود جمعه پست بزاری ...
واای خوشبحالت پس حسابی خوش گذشته! اون عکسی که پروفایل اینستات گذاشتی مال عروسیه؟؟ اگه اونه که واقعا خیلی خوشگل شدی :)
پاسخ:
قربون دوست گلم بشم

نیکی وبلاگت که هنوزم هست !!! برو به این لینکه :

http://web.archive.org/web/20150419152319/http://www.nabzzendegi1.blogfa.com/

پاسخ:
بعله دوست عزیز آرشیو وبلاگم تا یه قسمتیش اینجا هست ولی خب پست و اینا نمیتونم بزارم متاسفانه
نیکی خانوم سلام
امیدوارم خوب و خوش سلامت باشی
من تقریبا هر روز بهت سر میزنم ول تو نه آپ کردی نه کامنت هام رو جواب دادی:(
ولی میدونم سرت شلوغه
ما رو از خودت بی خبر نذار
خانومی خوشگل:)
پاسخ:
سلام عزیزم
مرسی که به یادم هستی خانمی خیلی لطف دارین
شرمنده ام واقعا
چشم تا جایب که سعی دارم پست میزارم
سلام شما که باز آدرسو نذاشتی!تو همین کامنت بزار دیگه.
پاسخ:
سلام عزیزم ببخشید یادم رفت بگم اونا دیگه فعالیتی ندارن تو عرصه ی  وبلاگ نویسی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید