روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

روزهای رژ لبی من

مینویسم دوباره به سبک همیشگی

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

نبض 3

همین الان یه رمان تموم کردم هی بدک نبود و دیدم داره حوصله ام سر میره و جمعه هم هست گفتم بیام سرمو با پست گزاشتن گرم کنم و بعدشم برم یه کم برقصم.
راستشو بخواین من روزه نمیگرم،میتونم گرسنگی و تشنگی تحمل کنم اصلا ایرادی نداره نمازمم که میخونم،اما اما دو سه روز که روزه میگیرم کلیه درد میگیرم به خاطر این که کلیسم بدنم زیاده و خلاصه بدبختی مامانم نمیزاره بگیرم
اما من عاشق حس و حال روزه گرفتنم و حتما چند روزی میگیرمش

خب یقینا نمیتونم خاطرات این یک ماه و اندی رو همه رو بنویسم که،پس از همین چند وقت پیش میگم که تا 27 امتحان داشتم و بابام 24 خرداد کمیسیون پزشکی داشت و خانواده مجبور شدن برن تهران و من بمونم و بعدشم بابام دکتر باید میرفت و خانواده موندن تا من برم.
و من برای اولین بار تنهایی اتوبوس نشستم و پیش به سوی تهران.
چهارشنبه آخرین امتخانمو دادم و ساکم و جمع کردم قشنگ خونه رو چک کردم و درا رو قفل و پدربزرگم بردتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم و یه خانم متاهل هم پیش نشسته بود 30 ساله تا رودبار آهنگ گوش دادم و از رودبار تا تهران این خانم صحبت کردن،دلش خیلی گرفته بود بیچاره کلییی واسم درد و دل کرد منم خیلی خوب به حرفاش گوش دادم و خلاصه بد نبود
تهران اصلا مثل دفعه های پیش خوش نگذشت این چند وقته هیچی خوش نمیگذره خب!!!!!
تنها اتفاق خوبش دوباره رفتن خونه ی شاهین و شقایق اینا بود که کلی بهم مزه داد و شادم کرد.دلم بی اندازه براشون تنگ شده بود
کلی با هم خندیدیم
دوبره دیوونه بازی ها و سوتی های من و شقایق شروع شد 
شقایق خانم داشتن برای چهارمین بار میرفتن آیین نامه امتحان بدن،بعد بهش میگفتم خب شقایق چرا بقیه دوستای من اولین بار قبول میشن میگه خب من خنگ تو باید به روم بیاری خخخ
بعد شب با هم تو اتاق مشسته بودیم شاهین اومد در زد هی گفتیمب یا تو دوباره در زد اومده تو بهش میگمحالا چه در میزنه یادش نیست تا همین چند وقت پیش همینجوری سرش و مینداخت میومد تو اتاق بعد میخندیم سه تایی میگه آخه الان بزرگ شدی پسرم خله
متولد 72 ولی به ظاهر و تیپش و قیافش میخوره یه 29 سال اینطوری داشته باشه
بعد سر شام داشتم توضیح میدادم راجب مارمولک من گفتم مارمولک خیلی حیوون خوبیه شقایق میگه مارمولک حیون نیست حشره اس!!!
نادیا بابا خزنده اس خخخ[خانواده سوتی]
شاهین میگه عقل این نادیا از شما دو تا بیشتره خنگولا
خلاصه تنها قسمت خوبش همین جاها بودو تمام

ماه رمضون و ماه عسلش دیگه،هر چی باشه دوست دارم نه برای علیخانی و این جکایی که در میارن من واقعا تو فاز این چیزا نیستم به خاطر گریه هایی که میکنم [نیکی دیوونه ی خُل]

پریشبا حامد وای علیخانی ازش پرسیدا تو کس یو دوست داری واونم اونجوری با مظلومیت جواب داد یه دفعه زدم زیر گریه ها همچین دستمو گزاشتم زیر صورتم گریه کردم[نیکی گریه ای شدییید]

امشبم که والیبال داره آدرنالین میخوایم برای قلبمون ترشح کنیم[بخند]

کاش یکی و داشتم باهام میرقصیدا پوففف تهنایی حوصله ام نمیشه
  • ۹۴/۰۴/۰۵
  • نیکی خانم

نظرات  (۳)

  • تـُــرکــِــ گــَــنـدابـی
  • سلام...
    طاعاتتون قبول...

    وبلاگ زیبایی دارید....

    خوشحال میشم به ما هم سر بزنید با پای دل...

    قالب وبلاگم رو تازه عوض کردم. بنظرتون چطور هست؟
    حالت فعلی بهتره یا مثل مال شما، محتوای مطالب جلوی چشم باشه بهتره؟
    نظراتتون خیلی برام مهمه.
    سلاااام نیکی
    پیدات کردم :)))))
    خوشالم دوباره مینویسی .. روزات همیشه خوش و با ارامش :):)
    پاسخ:
    سلام عزیزم تو بلاگفاباهام بودی؟؟؟
    مرسی ازشما
    بلی دوست محدثم
    پاسخ:
    عزیزم خوش اومدی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    دانلود آهنگ جدید